شهید مهدی صابری

فرمانده دلاور گروهان حضرت علی اکبر از نیروهای مخصوص تیپ عملیاتی فاطمیون
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

غریبه

خیلی دوس داشت که بابچه های هیات اربعین بیاد کربلا
اما قسمتش نشد..
خانوم حضرت زینب سلام الله علیها چیزه دیگه ای براش نوشته بود..
از کربلا که برگشتیم، چند روز بعد اوایل ماه ربیع الاول بود که یه سر اومده بود تا خداحافظی کنه..
ایندفعه که دیدمش با دفعات قبل خیلی فرق داشت
چهره ی نورانی و لحن صحبت تازه و ...
تو بین حرفاش یکی در میون از رهبر حرف میزد...
همش لفظ امام رو بکار میبرد...
میگفت: امام گه هست ما تو میدون جنگ دلمون گرمه..
تا حالا اینجور ندیده بودمش..
یکی از بچه ها میگفت: بهش گفتم مهدی جون،
وقتی اونجا هستی دلت برای خانواده و هیات و یزدانشهر تنگ نمیشه...
شهید گفت: حاجی چی میگی..!!؟
بعدا از این همه سالی که اینجا بودم و زندگی کردم وقتی برمیگردم قم، اصلا احساس راحتی نمیکنم..
اینجا خیلی برام "غریبه"ست...

  • ۹۴/۰۲/۰۴
  • شهید میرزا مهدی صابری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">