عقل از درک عبورم عاجز است عشق می داند کجا ها رفته ام ... کتاب زندگی ام یک صفحه دارد و تو آن ماجرای بی نظیری که در صفحه اش مثل رنگین کمانی بر دلی بارانی و چشمانی از شوق دیدار لبریز ... میدانم روزی تو را درسپاهی آشنا خواهم دید ... به امید آنکه من هم برای تو آنروز آشنا باشم ... مهدی جان التماس دعا تو ماه ارباب ، نزدیک ارباب و در کنار عباس علمدار ارباب حتما بهتون خوش میگذره بازم میگم سهمی از نگاه صبور و مهربانت را به من هدیه کن از روی کرم ...
کتاب زندگی ام یک صفحه دارد و تو آن ماجرای بی نظیری که در صفحه اش مثل رنگین کمانی بر دلی بارانی و چشمانی از شوق دیدار لبریز ...
میدانم روزی تو را درسپاهی آشنا خواهم دید ...
به امید آنکه من هم برای تو آنروز آشنا باشم ... مهدی جان التماس دعا
تو ماه ارباب ، نزدیک ارباب و در کنار عباس علمدار ارباب حتما بهتون خوش میگذره بازم میگم سهمی از نگاه صبور و مهربانت را به من هدیه کن از روی کرم ...