شهید مهدی صابری

فرمانده دلاور گروهان حضرت علی اکبر از نیروهای مخصوص تیپ عملیاتی فاطمیون
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

آخرین نبرد شهید مدافع حرم «مهدی صابری» به روایت یکی از همرزمان


مهدی صابری هم فرماندهی می‌کرد هم به خاطر مهارت‌های پزشکی مجروحان را مداوا می‌کرد؛ به خاطر اتمام مهمات در ناامیدی بودیم که یک چفیه پر از نارنجک اطرف ابوحامد برایمان هدیه آمد. این هدیه شعف زیادی در دل مهدی و بچه‌های خط‌شکن ایجاد کرد.
مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. او فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بوده است. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای تیپ فاطمیون چندی پیش همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور گسترده مردم شهر مقدس قم از مسجد امام حسن عسکری (ع) به طرف آستان مقدس حضرت معصومه (س) تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد. خواهر شهید مهدی صابری در وبلاگی که به نام این شهید راه‌اندازی کرده به بیان برخی خاطرات از برادر شهیدش می‌پردازد. او در یکی از مطالب این وبلاگ، خاطره‌ای را به روایت یکی از فرماندهان نوشته است که روز شهادت مهدی صابری در کنار او مشغول جنگ بوده، این خاطره به روایت یکی از فرماندهان و به قلم خواهر شهید صابری در ادامه می‌آید:

گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت با غیرت حیدری بچه های فاطمیون میسر شد و این پیروزی آسان بدست نیامد. جنگ بچه‌ها خاکریز به خاکریز نبود، بلکه تن به تن با تکفیری‌ها گلاویز شده بودند از بس با سلاح‌ها شلیک کرده بودند که همه از کار افتاده بود. یکی از فرماندهان تعریف می‌کرد و می‌گفت: «بچه‌های خط شکن به فرماندهی شهید مهدی صابری سینه به سینه تکفیری‌ها زد و خورد می‌کردند تکفیری‌ها که پاتک شدیدی را برای پس گرفتن تل قرین شروع کرده بودند از آسمان و زمین آتش سنگینی می‌ریختند و ما هم از بس با دوشکا و سلاح‌های سنگین 23 شلیک کرده بودیم که این سلاح‌ها هم از کار افتاده بود.

سختی و شدت جنگ، توانمان را بریده بود و بدتر از همه نداشتن مهمات و از کارافتادگی سلاح‌ها، دشمن را امیدوار کرده بود تنها اسلحه‌ای که با آن نفرات دشمن را به درک می‌فرستادیم کلاش بود که با پایان یافتن آخرین گلوله‌هایمان عملا آن را هم از دست داده بودیم اما آن طرف مجهز بود به آخرین سلاح‌های مدرن هدیه اسرائیل. در این میان شهید مهدی صابری هم فرماندهی می‌کرد و هم به جهت اینکه آشنایی کاملی به مهارتهای پزشکی و پرستاری داشت به مداوای مجروحین می‌پرداخت و یکجا بند نمی‌شد».

همه بخاطر تمام شدن مهمات‌مان در اوج ناامیدی بودیم که ناگهان دیدم شهید فاتح معاون سردار شهید توسلی یک چفیه پر از نارنجک برایمان آورد. هدیه‌ای بود از طرف «ابوحامد» و در آن شرایط سخت خدا می‌داند که این هدیه چه اندازه شور و شعف در دل مهدی و بچه‌های خط شکن ایجاد کرد. از آنجا که نسبت به تکفیری‌ها در موضع بالاتری قرار داشتیم و آنها هم در چندمتری ما در پایین تپه در حال بالا آمدن بودند (گویا فهمیده بودند مهمات‌مان به پایان رسیده و کارمان تمام است) معطل نکردیم و شروع کردیم به انداختن نارنجک‌ها. با هر نارنجکی که پرتاپ می‌کردیم جمعی از آنها راهی دوزخ می‌شدند اما انگار تعدادشان کم نمی‌شد. بیش از صد نفر را به هلاکت رسانده بودیم اما مثل مور و ملخ زیاد می‌شدند و بالا می‌آمدند آنها اهمیت تپه را می‌دانستند و نمی‌خواستند شکست را قبول کنند.

در همین حین از جناح دیگری دشمن قصد نفوذ و قیچی بچه‌ها را داشت که شهید مهدی صابری با تیزهوشی فهمید و در حالی که بقیه افراد از او بی خبر بودند به همراه یکی دیگر از نیروها غریبانه در مقابل وحشی‌های تکفیری صف آرایی می‌کند و جنگ نفر به نفر شروع می‌شود. مهدی؛ علی اکبر گونه جنگ شدیدی را آغاز می‌کند دشمن که عقب‌نشینی کرده و تنها راه چاره را انداختن خمپاره می‌داند که در این بین ترکش خمپاره مهدی را زخمی می‌کند. در صحنه نبرد بودیم که دیدم مهدی خودش را با تن مجروح به ما رساند. تا نگاهم به مهدی افتاد دیدم لب‌هایش از شدت تشنگی خشک شده و دریغ از یک قطره آب برای آرام شدن او. گفتم مهدی جان شما دیگر برگرد عقب. بچه‌ها هستند و شما هم زخمی شده‌اید، خون زیادی از شما رفته و توان شما را گرفته است. مهدی با حالتی مظلومانه گفت نه برگشتن من در این شرایط سخت، عین نامردی است. دیدم زیر بار نمی‌رود نگاهم را برگردانم که یکدفعه دیدم یکی از بچه‌ها فریاد کشید مهدی، مهدی را زدند.

تا نگاهم مجددا به مهدی افتاد دیدم مهدی با صورت به زمین خورد سه گلوله همزمان سینه و پهلو و گردن مهدی را درید و خون فواره زد. ایام فاطمیه بود و سالگرد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها که مهدی مهمان مادر شد. مهدی در فاطمیه زهرایی شد. جوان برومندی که عاشق حضرت علی اکبر علیه السلام بود. با لب تشنه به علی اکبر لیلا پیوست و به آرزوی دیرینش رسید. جای عزاداری نبود پیشانی مهدی را بوسیدم و کار را ادامه دادیم. روی برگشتن و عقب نشینی هم نداشتم و با خودم گفتم ریختن خونم شرف دارد بر برگشتن. در آن شرایط سخت که مهمات‌مان تمام شده بود به یکی از بچه‌ها که سر نترسی داشت گفتم بیا اینگونه فکر کنیم که ما به دشمن پاتک زدیم و بجای ایستادن و دفاع کردن به سمت آنها یورش ببریم و حمله کنیم. قبول کرد. او از سمت راست و من از چپ به سمت دشمن یورش بردیم در این بین دوشکای دشمن لحظه‌ای از کار نمی افتاد، مقابله سلاح کلاش با گلوله‌های دوشکا بیشتر به یک شوخی شبیه بود اما به اذن خدا دوشکاچی را به درک فرستادیم و پریدیم پشت دوشکای دشمن. با دوشکای آنها خود تکفیری‌ها را هدف گرفتیم. بعد از مدتی دیدیم خط آرام گرفت بچه‌های مخابرات خبر آوردند که تکفیری‌ها پشت بی‌سیم گفتند باید عقب نشینی کرد چون فاطمیون تل قرین را طلسم کرده اند. اینگونه بود که تل قرین با پایمردی شهدایی چون مهدی صابری به تصرف کامل درآمد و کمر اسرائیل شکست و خط حائلی که اسرائیل با کمک تکفیری‌ها برای امنیت خود به دور خود تنیده بود از هم پاشید و شکست.

  • ۹۴/۰۹/۱۶
  • شهید میرزا مهدی صابری

نظرات (۱۱)

  • یاشاهزاده علی اکبر
  • در حسرت آسمان و بالم می سوخت

    با یاد تو بودم و خیالم می سوخت

    من خسته میان خاک ها جا ماندم

    ای کاش کمی دلت به حالم می سوخت

    آقامهدی دعا کن ...
    دعا کن ...حداقل یه کمی شبیه تو بشیم ...
  • یاشاهزاده علی اکبر
  • من و دیده ی تر
    تو و حرف آخر
    لبم گشته سیراب
    ز دست پیمبر
    الوداع،علی اکبر 

    بهشت گوارای وجود پاکت
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
    اللهم عجل لولیک الفرج 

  • یا علی اکبر لیلا
  • سلام بر خدا و یاران غیور و شیرمردان عرصه جهادش ...
    واقعا علی اکبر گونه زندگی کردند و عباسوارجهاد کردند و حسین گونه شهید شدند ...
    چه زیبا تعریف کرده اند خاطره را ...
    سید ابراهیم را میگویم او که خود عباسی بود برای حریم حرم...
    راهتان پر رهرو نامتان همیشه زنده و یادتان جاری بر تمام لحظه های سبز زمین...
    مهربان و عاشقان ، یاران خدا التماس دعا...
    همچو پرواز ...
    همچو بر بالای بالای ابرها...
    همچو تا ملاقات ارباب و شاهزاده...
    همچو تا دیدار خدا ، عشق واقعی هستی...
    آری التماس دعا ...
    زمینینان را یارانی دگر نیست جز یاد پر فروغ و نگاه های پاک و مهربان شما دوستان خدا...
    با دستان بی آلایشتان دستان سنگی و پرنیاز ما را نوازش دهید و از گرمای بهشت بر این سردیشان بدمید...
    مهربان شهید تل قرین دوستت دارم چون ماهی دریا را...
    عاشق شهید حلب دوستت دارم چون عقاب پرواز را...
    ما ز بالاییم و بالا میرویم             ما ز دریاییم و دریا میرویم...
    آری چون عاشقان حرم ...
    سرباز و سقاییم مدافعاش ماییم ...
    مدافعان حرم زینب کبراییم...
    رمز ما احساسه فرمانده عباسه...
    عضو گروهان ویژه حضرت زهراییم...
    عمتی یا زینب ...
    عمتی یا زینب...
    یا علی کربلا...
    دوستان التماس دعا...
  • یا علی اکبر لیلا
  • جمله ایی زیبا از رهبر جامعه اسلامی آیت الله خامنه ایی «مدظله العالی » در شأن شهیدان عزیز و والا مقام مدافعان حریم حرم:
    « شهیدی که در سوریه ، عراق و در هر مکان و زمانی شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین علیه السلام شهید شده است ، چرا که اگر این شهیدان نبودند اثری از حرم اهل بیت علیهم السلام نبود.»
    یا علی کربلا...
  • یا علی اکبر لیلا
  • سلام بر خدا و یاران عزیزش
    سلام بر برترین معلم تاریخ جهان:
    فقدان رسول پشت اهالی ایمان را میشکند و عشق را داغدار میکند، رحلت شهادت گونه پیامبر اعظم "صلی الله علیه وآله والسلم " معراج وصال اوست با حضرت دوست...
    سلام بر غریب تر از هر غریب:
    ای کریم آل طه وقتی تو رفتی چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید ، ای کریم آل طه بوی غربت حنجره ات جهانی را غریبانه گریه می اندازد ، ای کریم آل طه باور کن آسمان ، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت خم خواهد شد...
    ای کریم آل طه قلب اندوهگینمان در عزایت دیدار و شفاعتت را در قیامت می طلبد تا طعم بخشندگی تو را دریابیم...
    این دو داغ عظیم را به پیشگاه مقدس بقیة الله العظم ارواحنا فداه و شهیدان همیشه زنده و جاوید عرصه جهاد فی سبیل الله و تمام مسلمین و موحدین تسلیت و تهنیت عرض میکنم ...
    یاران شهیدم التماس دعا...
    یا علی کربلا...
  • یاشاهزاده علی اکبر


  • بی شک شبیه کوچه ی ما، کوچه های عرش

    از نام پر شکوه تو زیور گرفته است

    حالا منم، کنار تو، اینجا که پر زدی

    اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است

    ای انعکاس دست علی! برق ذوالفقار!

    افلاک، پشت نام تو سنگر گرفته است

    اینجا، نماز چلچله ها رو به دست توست

    دستی که رنگ غیرت حیدر گرفته است

    چشمان من همیشه همین جا کنار توست

    اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است 

    فرمانده!
    آقامهدی ...
    برام دعا کن


  • یاشاهزاده علی اکبر
  • بسم رب الشهدا والصدیقین
    .
    .
    .
    حالا که وقت پر زدن شده امید من
    بیا یه کم پیش چشام قدم بزن
    شبیه تار موی تو که میره دست باد
    تمام هستی منم داره باهات میاد
    تو میری و چیزی نمونده جون به لب بشم
    فقط خدا می دونه که دارم چی میکشم ...
    فقط خدا می دونه که دارم چی میکشم ....

    همیشه برام سوال بود لحظات آخر چه آیاتی از قرآن رو زیر لب زمزمه میکردی ...حالا با دیدن مستند فهمیدم کسی نمی دونه . . .
    نمیتونم حس و حالم رو توی چند خط و جمله خلاصه کنم ..
    آقامهدی خیلی دلم گرفته برام دعا کن ...
    نمی دونی چقدر دلم میخواد سر مزارت بیام..
    چقدر دلم میخواد چفیه ی قشنگت رو ببینم ...


  • یاشاهزاده علی اکبر

  • تمام تلاشمو میکنم تا ذره ای شبیه تو باشم
    .
    .
    میدونی منم یقین دارم هنگام شهادت آقا اباعبدالله (ع)بالا سرت اومدن
    لبخند زیبایی که بعد از شهادت روی لبهات نقش بسته بود به زیبایی تمام همه چیز رو حکایت میکرد. .
  • یا علی اکبر لیلا
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    اعظم الله اجورنا و اجورکم یا اهل بیت النبوه "علیهم السلام"
    زائری بارانیم آقا به دادم میرسی؟
    بی پناهم ، خسته ام ، آقا به دادم میرسی؟
    گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم، ضامن چشمان آهو ها به دادم میرسی ؟
    من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام ، هشتمین دردانه زهرا به دادم میرسی؟
    ای شه والا مقام شهر توس اذن شهادت داده ایی بر یار من ، در غم پرواز او آقا به دادم میرسی؟
    ای تو مولای عزیز ، اذن شهادت داده ایی بر صابری ،بعد از او جا مانده ام آقا به دادم میرسی؟
    ای تو مولا و تو سرور ، با اذن شهادت به فریادم برس ...
    من از همه جا مانده ام آقا به فریادم برس...
    شهادت جانگداز غریب الغربا امین الضعفا شهید الشهدا امام رضا"علیه السلام" را بر پیشگاه بقیة الله العظم "ارواحنا فداه"و شهیدان همیشه جاوید راه حق و خانواده های عزیزشان تسلیت و تهنیت عرض میکنم...
    یا علی کربلا...
    التماس دعا...

  • یا علی اکبر لیلا
  • سلام یاران عزیز سفر کرده به سوی خدا:
    با یادتان دعای پایان ماه صفر را قرائت کردم اما شور غم ارباب را شعله ور تر با یادتان به ربیع سلام کردم اما گام هایم را استوار تر بر داشتم به سوی عهد جانان...
    هیهات من الذله...
    آقا مهدی گل و سید ابراهیم عاشق :
    بشارت باد بر شما و یاران عزیزتان پایان صفر و مبارک باد حلول ماه زیبای ربیع الاول
    در جشن زیبای شما بهشتیان با ارباب وشاهزاده علی اکبر "علیهم السلام "و حضرت رسول اکرم "صلی الله علیه و آله"ما زمینیان را هم یاد کنید و برایمان دعا...
    دوستتان دارم چون عقاب پرواز را...
    مرا عهدیست با جانان ، که تا جان در بدن دارم / هوا داران کویش را چو جان خویشتن دانم...
    خدایا خرسندم برات با این بهترین یارانت...
    فتبارک الله احسن الخالقین...
    یا علی کربلا...
    یاران التماس دعا...
  • بنده ی کوچک خدا
  • سلام. فعالیتها و پستهاتون رو بیشتر کنید. خدا انشاالله شما و تمام رزمندگان و مدافعان جبهه مقاومت رو یاری کنه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">