زهره حسینی تنها خواهر سید مجتبی حسینی از برادرش اینطور روایت میکند:
آدم خیلی خاکی، باتقوا و پاکی بود. شخصیتش اینطور نبود که خودش را بگیرد با وجودی که چند تن از دوستانش به سوریه رفته بودند اما وقتی خودش رفت کسی خبردار نشد و چون تحصیلکرده بود مسئولیتی در فاطمیون بر عهده گرفت.
خواهر شهید سید مجتبی حسینی ادامه میدهد: یک وقتهایی در خانه تعریف میکرد که بعضی دوستانش مسئولیتی گرفتند و سر و سنگین شدهاند، ولی خود مجتبی اینطور نبود.
فعالیتهای سید مجتبی تنها به درس و دانشگاه محدود نبود. فعالیتهای فرهنگی و هیئتهای هفتگی هم جزو برنامههایش قرار داشت، شاید تاثیر همین هیئتها بود که او را شیفته ی دفاع از حرم عمه سادات کرد. "هیئت زیاد میرفت، روی درسش هم خیلی حساس بود. با افتخار در هیئت هرکاری از دستش برمیآمد انجام میداد. بعضی اوقات به خاطر شستن ظرفها دستانش پوست پوست میشد با این همه خودش راضی بود. کار در هیئت را خیلی دوست داشت."
زهره حسینی به جز سید مجتبی دو برادر دیگر هم دارد. هر سه برادر برای خواهر عزیز هستند اما خودش میگوید: مجتبی با همه برادرهایم فرق داشت،
از همان بچگی نسبت به دیگر برادرانم مذهبیتر بود. همه فامیل هم این موضوع را قبول داشتند حتی به شوخی بعضی مواقع شیخ مجتبی صدایش میزدند.
سه سال و نیم پیش مادرم به رحمت خدا رفت. اواخر عمرش سرطان گرفته بود، سه ماه بیشتر نبود که متوجه بیماریاش شدیم و فوت کرد.
فوت مادرم خیلی روی مجتبی تاثیر داشت تا چندسال گوشه گیر بود، خیلی مادرم را دوست داشت و متقابلا مادرم هم از همه بچهها بیشتر مجتبی را دوست داشت با وجودی که من یک خواهر بودم اما همه توجه مادر و پدر به مجتبی بود واقعا یک گیرایی خاصی داشت.
خواهر شهید سید مجتبی به وضعیت درسی و علمی برادرش اشاره میکند و میگوید: زبان خوانده بود و مدرک تافل داشت، خیلی خوب انگلیسی صحبت میکرد.
اگر کسی از همسایهها مهمان خارجی داشت از مجتبی میخواست که با او صحبت کند. دوست داشت زبان را ادامه دهد دانشگاه رشته زبان قبول شد اما وقتی دید به دانشش اضافه نمیکند انصراف داد و به دانشگاه مفید رفت و رشته کامپیوتر را تمام کرد. به خاطر علاقهاش به برنامههای مذهبی چند سالی میشد که در کنار دانشگاه طلبه هم بود و درسهای مذهبی میخواند.
- ۹۵/۰۴/۱۲