قبل از شهادتش ترکش به پاش گرفته بود و پاچه ی شلوارش رو از زانو به پایین پاره شده بود..
اومد پیش من ... دیدم که پاش زخمی شده..
گفتم پاچه ی شلوارت کو؟
باخنده گفت: ترکش برده ش..
بهش گفتن که دیگه برگرد عقب برا مداوا..!
اما مثل همیشه رفت خط...
بعد شنیدم که: فرمانده شون بهش گفته بود که برگرد عقب چون زخمی شدی.. شهید گفت که اگه برگردم نامردیه...
بچه ها تنها می مونن...
اینجا بود که فرمانده گفت بهت دستور میدم که بری پایین و هرچی نیروی کمکی هست بفرستی بالا..
درحال پایین اومدن از تل قرین باخودش قرآن زمزمه میکرد که ناگهان تیر به پهلوش میخوره و...