- ۹۴/۰۶/۲۵
بایگانی
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۵)
- اسفند ۱۳۹۵ (۶)
- مرداد ۱۳۹۵ (۴)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۲)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۰)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۳)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱۴)
- دی ۱۳۹۴ (۳۲)
- آذر ۱۳۹۴ (۹)
- آبان ۱۳۹۴ (۱۹)
- مهر ۱۳۹۴ (۷)
- شهریور ۱۳۹۴ (۳)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۸)
- فروردين ۱۳۹۴ (۸)
آخرین مطالب
-
۹۶/۰۷/۱۹عشقت میان سینه من پا گرفته
-
۹۶/۰۷/۱۹اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
-
۹۶/۰۷/۱۹لینک کانال شهید میرزامهدی صابری
-
۹۶/۰۷/۱۹#سیدةرقیة
-
۹۵/۱۲/۱۵شکر خدا که بال و پری داده ای مرا
-
۹۵/۱۲/۱۱دومین سالگرد شهید میرزا مهدی صابری2
آخرین نظرات
-
۲۴ آذر ۹۶، ۱۷:۴۹ - سید سعیدزیبا بود .لطفا داستان های بیشتری بگذارید
-
۶ آذر ۹۶، ۱۵:۵۱ - آواعالی بود:):):):):):):):):):):) ممنونم تشکر:):):):)
-
۲ آذر ۹۶، ۲۰:۴۳ - std testing near meاین پاراگراف عالی است به نفع همه ...
-
۱۸ مهر ۹۶، ۲۱:۲۹ - real psychic readingsمن توانستم اطلاعات خوبی از شما پیدا کنم مقالات
-
۱۴ مهر ۹۶، ۱۵:۲۶ - real psychic readingsپس از خواندن این مطلب، فکر کردم ...
-
۲۹ شهریور ۹۶، ۱۵:۰۲ - chaturbate hack tokenshello there and thank you for your ...
-
۱۳ شهریور ۹۶، ۲۱:۵۹ - غلامحسین، غلامحسینیاعلی اکبر لیلا علیه السلام ...
-
۱۷ فروردين ۹۶، ۲۱:۵۳ - یا زینبسلام لطفا لینک اتصال به کانال ...
-
۹ اسفند ۹۵، ۲۱:۳۰ - حبیبسلام اگر امگان دارد به مادر شهید ...
-
۹ بهمن ۹۵، ۰۸:۱۰ - دل شکستهمهدی جانم سلام.یک ساله که تو را ...
سلام فرمانده گروهان قلبم...
مهر ارباب و شاهزاده علی اکبر کار خودش را کرد...
شربت شیرینی بود ...
گوارایتان باد...
این چیزی بود که از پیش فرستاده بودید ...
مهدی جان سید ابراهیم جان ممنون که هستید ...
همه جا هر لحظه در کنارم...
راستی بابت آمدن پر افتخارتان در خواب دیشبم بسیار ممنونتم...
چقدر بر فراز قله های زیبای افتخار خوش درخشیدی...
تو زیباترین و طلایی ترین مدال من در مسابقه زندگی هستی حقیقتاً کلیدی برای رسیدن به خود خدا جون...
یا علی کربلا...
مهر ارباب و شاهزاده علی اکبر کار خودش را کرد...
شربت شیرینی بود ...
گوارایتان باد...
این چیزی بود که از پیش فرستاده بودید ...
مهدی جان سید ابراهیم جان ممنون که هستید ...
همه جا هر لحظه در کنارم...
راستی بابت آمدن پر افتخارتان در خواب دیشبم بسیار ممنونتم...
چقدر بر فراز قله های زیبای افتخار خوش درخشیدی...
تو زیباترین و طلایی ترین مدال من در مسابقه زندگی هستی حقیقتاً کلیدی برای رسیدن به خود خدا جون...
یا علی کربلا...
یادداشت امروزم را برایت اینجا مینویسم اینجا که همه بوی تو را میدهند یا تو را دییده اندو بهره گرفته اند یا همچو من در نگاهشان آرمانهای توست...
با امروز میشود 190 روز که من با شما آشنا شدم نمی گویم میشناسمد چرا که شناخت مردان پرواز قلبی از جنس خودشان میخواهد ومن چنین قلبی را اغراق میکنم که ندارم...
تمام وجود تو عشق بود ، عشق به خدا عشق به شه و شهزاده ، عشق را زمانی میشناسی که عاشق شوی...
تا خدا راه بسیار است اما به قول سید ابراهیم حدیث قدسی داریم که هرکی دنبال خدا بگرده پیداش میکنه و بعد ماجرای عشق و عاشق کشی به حقیقت می پیوندد مهدی جان از خدا بخواهید عاشق شوم عاشق عشق حقیقی ...
راستی بگزار از روز های اول آشناییمان بگویم که هیچ گاه فراموشش نخواهم کرد همانروز هایی که لحظه لحظه در قاب چشمانم حاضر میشدی و این لحظه ها به ثانیه و دقیقه و ساعت ها و روزها و حالا هم که میبینی به ماه ها تبدیل شده اند ...
از ثانیه هایی سخن گفتم که بنر کوچکی از مهربان یارم آقا مهدی در باشگاه اساطیر نصب شده بود ومن روز اول تمرینم بعد از اعتکاف چهارشنبه به باشگاه آمدم و عکس او را لحظه ایی دیدم راستش اولش برایش تأسف خوردم اما در هین تمرین مدام در ذهنم بود و نگاه و ژستش از ذهنم بیرون نمی رفت انگار قلبم را در چارچوب آن بنر جاگذاشتم و داخل شدم و با هر فراغ بال به یاد او می افتادم شاید اولین پتکی که مرا رام و جذب کرد جمله زیبایی بود که در زیر عکس مهدی جان نوشته شده بود"شهید میرزا مهدی صابری اسطوره ی اساطیر شد"بگزار بگویم که این دیدن های ثانیه ایی بارها به اتفاق پیوست و بارها مرا به خویش می خواند و تفکر و لبخند خدا را در وجودم نمایان میکرد...
آری مثل همیشه می نویسم آقا مهدی هدیه اعتکاف من است درست مثل دعایی اجابت شده،من برای عوض شدنم و گام برداشتنم در مسیر خدا نیازمند محبت ها و چاره جویی های شهیدی چون او بودم ...
او هم کم نگذاشت و میدانم نمیگذارد و الحمدالله وجودش و توجه اش را به امورم هر لحظه احساس میکنم...
کی رفته ایی ز دل که تمنا کنم تو را؟؟؟
به لطف خدای متعال و دعای عزیزان و یاری آقا مهدی و دوستان شهیدی چون علی واعظی و گمنامان جبهه های اسلام الحمدالله توانستم مقام اول مسابقات کشوری سبک شیتوریو کوبه اوزاکا شهریور 94 و کسب سهمیه مسابقات آسیایی در مالزی را کسب کنم ...
شاید باورتان نشود اما نگاه های گرم مهدی و تبسم های خداییش را در همه جای سالن میدیدم در نگاه مربی در تشویق های دوستان در همه جا پربودم از شهدا...
بعد از او دیدم به تمام اشخاص، اشیاء،محیط و مفهوم و معنای زندگی کردن تغییر کرده بود تغییری در حد ووندسلیگا ...
شاید از حرف ها و رفتار های دوستانم ناراحت شوم بعد ازتو اما پشیمان نمیشوم چرا که راهی که در آن به خدا ختم میشود پشیمانی راه ندارد...
مهدی جان ممنونتم و حسرت تنها غرامتی است که برای لحظه های گذشته ام جامانده...
تمام وجودم لرزه میگیرد وقتی می شنوم مهدی میگرید و میگوید: از اینکه بندگی خدارا نکردم بود...
مهدی جان شهدای عزیز دست منو دامانتان اشک منو دعایتان...
مهدی جان بیقرار تو ام و در دلتنگم گله هاست...
بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ...
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب...
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ...
مهربان یارم هنوز و همیشه نیازمند لطف خدا و یاری سبزتان هستم...
راستی مهدی جان آقاسید ابراهیم برای مسابقه کشوریه 2 هفته دیگه ، بازم کنارم باشید ایندفعه رو نوبت شماست آقا سید ابراهیم مدال طلا مال خودته فرمانده ، برو ببینیم چه میکنی ، میدونم گل میکاری...
اصلا همه احکام قهرمانیم مال شماست من فقط وسیله ام ...
دوستان التماس دعا ...
سه تا امتحان سخت پیشرو دارم سرنوشت ساز ...